منصور حکمت را در تاریخ شفاهی و کتبی با شناسه های متفاوتی می توان شناخت: نقد عمیقش به نظم سرمایه داری٬ ایجاد احزاب متعدد کمونیستی٬ دفاع از حقوق زنان٬ کارگران و کودکان. اما یکی از درافزوده های منصور حکمت نقد منحصر فرد و تمام و کمالش به ناسیونالیسم بعنوان یک خرافه و جنبش های ناسیونالیستی چه قومی و چه عظمت گرا بعنوان جنبش های متحجر و سرتاپا پوسیده بود. امروز برای ما فعالان جنبش کمونیسم کارگری اینکه ناسیونالیسم دون شان انسان است امر ساده و طبیعی به شمار میرود. امروز در دانشگاه ها شعار "یک کره زمین یک انسان" در پاسخ به ناسیونالیست ها یک امر روزمره به حساب میرود. اما این همه پیشروی در جنبش های اجتماعی و تصاحب موضع بدون نقد منصور حکمت ممکن نبود. این را در فضایی باید دید که بار دیگر جنبش های ناسیونالیست قومی از مارک آذربایجانی تا مدل کردی و بلوچش و ناسیونالیستهای عظمت گرا از قبیل آريائى ها و فرزندان کوروش هنوز حول و حوش خون و خاک و نژاد و امتيازات قومى و ملى گرد و خاک میکنند. نظام های ارتجاعی چون جمهوری اسلامی٬ امروز که نفرت ضد مذهبی در جامعه موج میزند٬ به سراغ ناسیونالیسم و خزعبلاتی چون "ایران متحد و آزاد" می روند. در این فضا منصور حکمت و نقدش به ناسيوناليسم سلاحی کارامد برای پایان دادن به این ديدگاههاى یادگار عصر فئودالهاست.
و این در شرایطی است که ناسیونالیست ها امروز در اوج ناباوری برای اثبات هرز بافیشان به سراغ لنین و مارکس هم میروند. مثلا مسئله ایرلند در زمان مارکس را پیش می گیرند و با جراحی کردن کل بحث مارکس را "ناسیونالیست" می کنند. لنین را در مسئله فنلاند نشانه می گیرند و خطاب به ما می گویند شما لنین و مارکس را هم با نقد ناسیونالیسم نفی می کنید!؟ خوشبختانه تزهای پوسیده مائو و کمونیسم چینی را دیگر متعلق بما نمی دانند. ترهاتی از این قبیل که "برای انترناسیونالیست بودن ابتدا باید ناسیونالیست بود". اما ما اولا یک به یک به این تزها می پردازیم. ثانیا اهمیت بحث تاریخی منصور حکمت را در این زمینه نشان می دهیم. البته ما هیچگاه نمی پذیریم که مارکس یا لنین ناسیونالیست بوده اند. این دیگر احمقانه ترین شوخی است که ایدئولوگ های نظام سرمایه کرده اند.
حق ملل در تعیین سرنوشت
بحث کلیدی منصور حکمت در مسئله حق تعیین سرنوشت گویا ترین نمونه است. در این مثال هرچند منصور حکمت حق جدایی را یک حق منفی می داند و در دنیایی که تعبیر دهکده جهانی عمومیت پیدا میکند این حق را در شرایط ویژه کردستان و بعنوان يک پاسخ سياسى به مسئله ملى که مسئله اى سياسى است جلو ميگذارد. اين سياست گروه ها و احزاب ناسيوناليست و فئودالی چون حزب دموکرات را که از مسئله ملى دکان سياسى ساختند تماما خلع سلاح ميکند. يا مثالی از خود لنین می زند که حق طلاق را یک حق منفی می داند. خود لنین بر خلاف حرف هایی که پشت سرش زدند موافقت با جدایی فنلاند و دست دادن با رییس جمهور آن موقع فنلاند که به او لقب خوک میداد را مشمئز کننده می داند. نقد مارکس هم در این زمینه به دولت انگلیس این است که سرمایه داری انگلیس ایرلند را به اصطبل مواد اولیه و کارگر ارزان خود بدل کرده است. برای برون رفت از این اوضاع هر سه یک تز مشترک دارند اما فقط منصور حکمت توانست این امر را فرموله کند. برنامه حزب ما اين سياست را بروشنى فرموله کرده است:
"بعنوان يک اصل عمومى، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خواهان زندگى مردم منتسب به مليت هاى مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق در چهارچوب هاى کشورى بزرگتر است که سازمانيابى صف هاى قدرتمند کارگرى را در عرصه مبارزه طبقاتى تسهيل ميکند. با اين حال در مواردى که پيشينه ستم ملى و تخاصمات ميان مردم منتسب به مليت هاى مختلف همزيستى ميان آنها را در چهارچوب هاى کشورى موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب اتحاد کمونيسم کارگرى حق جدايى ملل تحت ستم و تشکيل دولت مستقل از طريق مراجعه مستقيم به آراء خود آن مردم را، به رسميت ميشناسد".
برخورداری از حق شهروندی برابر
بحث حق ملل در تعیین سرنوشت منصور حکمت بروشنی این بند را اضافه می کند که برخورداری از حق شهروندی برابر آلترناتیو کمونیست هاست. در مورد شورش های شهری آذربایجان حمید تقوایی تز اعلام شده در رابطه با کردستان را برای آذربایجان اعلام میکرد. حتی بعضا شعار خود گروه های قومپرست را میداد و بحث حق زبان مادری را به چهارچوبهاى فدراليستى ميبرد. در صورتى که برنامه حزب در مورد اعتبار زبانهاى رايج در کشور بسيار صريح است:
"ممنوعيت زبان رسمى اجبارى. دولت ميتواند يک زبان از زبان هاى رايج در کشور را بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعيين نمايد، مشروط بر اينکه امکانات و تسهيلات لازم براى متکلمين به ساير زبانها، در زمينه هاى زندگى سياسى و اجتماعى و آموزشى، وجود داشته باشد و حق هر کس به اينکه بتواند به زبان مادرى خويش در کليه فعاليت هاى اجتماعى شرکت کند و از کليه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ باشد".
اینجا باید این مسئله را روشن کرد که برخلاف غرغرهای برخی از اعضای حککا که از منصور حکمت عبور کرده ایم٬ این مورد عینی نشان داد اتفاقا هنوز جای کار زیادی وجود دارد. در این میان منصور حکمت مانند بارومتر آنتی ناسیونالیسم عمل می کند. کسانی که به خاکی زدند سر از تز های جنبش های راست و ارتجاعی در آوردند.
ناسیونالیسم و اومانیسم
جدیدا جدال انترناسیونالیسم و ناسیونلیسم به اومانیسم و ناسیونالیسم در حککا تغییر ريل داده است. منصور حکمت مانند هر مارکسیست روی خطی ناسیونالیسم را یک شیوه سازماندهی شده برای تقسیم کردن دنیا به بازار فروش کالا و خرید نیروی کار ارزان و مواد اولیه برای بجیب زدن ارزش اضافی می داند. کل مسئله به همین سادگی است. کل داستان کاپیتال همین است. اما کسانی که فقط در حرف کمونیستند و نه در عمل٬ کسانی که امروز به روشنی طبقه کارگر را دور می زنند و تزهای حقوق بشرى و شبه پست مدرنیستی را چون انقلاب انسانی برجسته میکنند٬ فقط تعریفی سطحی از ناسیونالیسم میدهند. ناسیونالیست ها را نصیحت می کنند که حقوق بشر را رعایت کنند. این امر را به زشتی قلم می گیرند که مولد ناسیونالیسم خود نظام سرمایه است. بقول منصور حکمت هرچند خرافاتی چون مذهب و ناسیونالیسم قبل از نظام سرمایه داری وجود داشته است اما اولا در نظام سرمایه داری شکل جدیدی بخود می گیرد و ثانیا خود نظام سرمایه داری در مقابل جنبشهایی که می خواهند به عمر این خرافات پایان بدهند را سرکوب میکنند و سوما روزانه میلیون ها دلار در مدیا خرج تبلیغ این خرافات می کند. به این حکم نقد ناسیونالیسم بدون نقد نظام سرمایه داری و بدون دست بردن در انبان جنبش کمونیستی ممکن نیست. نقد حمید تقوایی به ناسیونالیسم ده بار اعتبارش از نقد سران مکتب فرانکفورت به ناسیونالیسم هم نازل تر است.
نقد فدرالیسم
منصور حکمت شاید تنها مارکسیستی باشد که از زاویه ای دقیق فدرالیسم را بی محابا یک جنبش ارتجاعی معرفی کرد. او در نوشته هایش بروشنی مورد یوگسلاوی و حمام حون بالکان را جلوی چشم مردم دنیا قرار داد. در فضای سیاسی که چه در جنبش های سیاسی چه جناح های بین المللی پاسخ روشنی به مسئله فلسطین وجود نداشت٬ منصور حکمت با نقد فدرالیسم دفاع از یک کشور آزاد و متساوى الحقوق را برای فلسطین را بعنوان یک آلترناتیو مطرح کرد. در زمان جنگ بیست و یک روزه غزه شاهد بودیم چطور حزب اتحاد کمونیسم کارگری با اتکا به کمونیسم منصور حکمت جناح های ارتجاعی و جنایات اسرائیل و اسلام سیاسی را روشن نشان داد. حککا با تزهای حال بهم زن لیبرالی اعتراض به جنایت را لازم نمیدانست٬ آنرا احساسات "گل کرده اومانيستى" ميناميد٬ و آگاهانه طرف یک جناح درگير جنگ را میگرفت و در مقابل جناياتش سکوت ميکرد. اما نقدهاى کمونيستى حزب ما نتايجش را ببار آورد و برای اولین بار بود که در پنجاه سال گذشته دوارت خارجه دولت اسراییل در مقابل یک حزب کمونیستى کارگرى موضعگیری کرد و دست به لجن پراکنی زد. این خود صحتی بود بر ارزش بحث منصور حکمت در نقد و صورت بندی فدرالیسم و راه حل مسئله فلسطین.
منصور حکمت و چپ سنتی
یک مقایسه کوچک نشان میان ادبیات و مباحثات منصور حکمت با به ظاهر کمونیستهای آن طرف خطش نشان می دهد که چقدر منصور حکمت حق داشت. فکر نمی کنم امروز کسی از سازمان چریک ها یا امثال مجاهدین وجود داشته باشد که ناسیونالیسم را مشکل خودش بداند. حتی یک عقبگرد به سال 57 نشان میدهد که سرتاپای کل سازمان ها چپ و راست را بوی گند ناسیونالیسم گرفته بود و همین امر بود دست و پای جنبش ملی اسلامی را باز گذاشت تا خمینی و جمهوری اسلامی روی دوش آن قدرت بگیرد. واکسینه شدن کمونیسم در ایران در برابر میکروب ناسیونالیسم در انقلاب آینده و خلاص شدن از شر جنبش های ملی و قومی به نوعی مرهون منصور حکمت است. در شورش های شهری اخیر موسوم به جنبش سبز تمام سازمان ها و احزاب حتی مدعیان کمونیسم کارگری مانند حککا و حزب "حکمتیست" به معنی واقعی کلمه خلع سلاح شدند. حمید تقوایی در مقابل شعار ناسیونالیستی و فاشيستى "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"٬ شعار "نه عزه نه لبنان بسه کشتن انسان" را میداد. در این شعار ذره ای منطق کمونیستی کیمیا بود. گویا یا با ناسیونالیسم نوع ایرانی کار ندارد یا اومانیسم را پاسخ تمام امور جنبش می داند. تنها حزب اتحاد کمونیسم کارگری بود که با اتکا به کمونیسم منصور حکمت ناسیونالیسم را خرافه دانست و بی رحمانه این شعار عقب مانده و ارتجاعى را که از سوی اسلاميون دوخردادی و راستهاى افراطى داده می شد را به سلابه کشید.
نقد به فاشیسم
یکی از کاربست های ناسیونالیسم باد زدن در فاشیسم برای آدرس عوضی فرستادن کارگران و لاپوشانی تضادهای طبقاتی است. جمهوری اسلامی علت بیکاری را وجود کارگران افغانی می داند. المان هیتلری هم نابسامانی اقتصادی را از چشم یهودی ها می دید. این یک کاربست ضروری فاشیسم برای نظام سرمایه داری است. به موازات این نظام های ارتجاعی٬ زمانى نيز سازمان راه کارگر هم زبان با جمهوری اسلامی٬ بانى تورم و بیکاری را کارگران بخت برگشته افغانی می دانست. منصور حکمت تنها کسی بود که با نقد اين ديدگاه فاشيستى راه کارگر مانیفست ضد فاشیسم حال حاضر را تدوین کرد.
انقلاب آتی و ضرورت نقد ناسیونالیسم
در حال حاضر چه جنبش های راست پروغرب چه جنبش ملی اسلامی در داخل و خارج کشور و همچینین سرمایه داری جهانی به ناسیونالیسم چون ابزاری مفید برای دست بالا پیدا کردن در تحولات اجتماعی نگاه میکند. میرحسین موسوی هم امروز مانند شاهزاده خود گماشته آقای پهلوی دم از وطن و ایران سربلند میزند. در طیف اپوزیسیون چپ رادیکال امثال حمید تقوایی ناسیونالیسم را با تعبیر علاقه به زادگاه توجیه میکنند. بیرون آمدن و مقابله با این سناریو سیاه امروز در ادبیات منصور حکمت و حزب نماینده اش حزب اتحاد کمونیسم کارگری وجود دارد. با کمونيسم کارگرى انترناسيوناليستى منصور حکمت می شود و باید دنیا را از شر ناسیونالیسم و جنبش های عقب مانده زیر چترش خلاص کرد. *